باران انتظار

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

سلام بر خون خدا

14 آبان 1393 توسط کریمی


سلام بر رحمة الله الواسعه.
سلام بر نور چشم رسول اکرم ـ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ـ.
سلام بر فرزند شهید امیر المومنین ـ‌علیه‌السلام‌ـ و بی بی فاطمه زهرا ‌ـسلام‌الله‌علیها‌ـ.
سلام بر شافع روز جزا.
سلام بر آنکه ملائک در عزایش می گریند.
سلام بر کسى که بیعتش را شکستند.
سلام بر آقایى که حامى دیگران بود و خود بی یاور ماند.
سلام بر محاسن خضاب شده‏‌اش.
سلام بر چهره به خاک و خون آلوده‏‌اش.
سلام بر دندان کوبیده‏ مولا با چوب خیزران و چوب دستى عبیداله ملعون.
سلام بر سر مقدسی که بر فراز نیزه عدوان زده شد.
سلام بر تشنگى کشیده در کنار نهر آب
سلام بر حسین ـ‌علیه‌السلام‌ـ و فرزندان فرزانه و اصحاب عزیزش
و سلام بر دشت تفتیده عشق!
سلام بر میدان عشق بازى یاران عاشق دلباخته کوى معشوق
سلام بر تو اى کربلا
سلام بر تو اى دشت پر بلا
سلام مرا با گلوى بغض فرو خورده‏‌ات و چشمان مواج از دریاچه اشک دلتنگى‏‌ات و با جگر سوخته‏‌ات و قلب پاره‏پ‌اره‏‌ا‌ت پاسخ گو.
کربــلا! مى‏خواهم که با تو سخن بگویم!
مى‏خواهم بقچه حرف‌هاى بردوش مانده‏‌ام را براى تو پهن کنم نمى‏‌دانم، نمى‏‌دانم تاب شنیدن حرف‌هایم را دارى یا نه؟ با تو سخن می‌گویم تویی که آن محزون‌ترین روز را در خود دیدی! تویی که از غم مولایت از ازل تا به ابد عزاداری!
کربلا از غروب عاشورا بگو…
براستی آن روز چه کشیدی؟ شنیده‌ام که غروب روز عاشورا براى تو سخت التهاب آور بود؟
یقین دارم که اگر در اسارت خاک نبودی هر آن لباس رزم بر تن می کردی و غران و آتشفشان بار، بر آن ملعونان و نفرین شدگان ابدی، حمله می بردی!
کربلا! بگو که آن سه روز و دو شبى که پیکرهاى شقایق رنگ قافله عشق بر پیشانى پینه بسته‏‌ات میهمان بودند با آنان چه ها گفتى؟
کربلا برایم از اصحاب بگو! آنان که با وفاترین اصحاب تاریخ بودند. از چهره‌های برافروخته و هیجان‌زده شان برای تکه تکه شدن در راه حسین ـ‌علیه‌السلام‌ـ بگو…
کربلا از علی اکبرـ‌علیه‌السلام‌ـ بگو که شبیه‌ترین بنی هاشم به رسول الله ـ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ـ بود آنقدر که آن ملعونان لحظه‌ا‌ی پنداشتند مبادا رسول خدا ـ‌صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ـ به میدان آمده! از داغ شهادت فرزند بگو چگونه قلب سید الشهدا ـ‌علیه‌السلام‌ـ را جریحه دار کرد! از آن لحظه‌ای بگو که آقا از روی اسب میدان را تماشا می‌کرد پی در پی با هر ضربه علی می گفت ماشاءالله! لا حول و لا قوه الا بالله! و به یکباره ذکر لبش شد:
“انا لله و انا الیه راجعون"!
از لحظه ای بگو که سر در کنار پیکر دردانه اش گذاشت و ملتماسانه منتظر بود تا فرزند بار دیگر پدر را صدا بزند! از پیکر مثله شده و اربا اربا شده عزیز زهرا(س) بگو! بگو برایم چگونه جوانان بنی هاشمی بدن علی اکبر(ع) را به خیمه ها بازگردانیدند! بگو…
کربلا از قاسم(ع) که امانت برادر بود بگو! از پسر بچه ای که خطاب به عمویش شهادت را “احلی من العسل” خواند! او که هیچ لباس رزمی اندازه تنش یافت نمی شد! از لحظه ی وداع برادرزاده با عمویی بگو که برایش پدر بود! از نبرد حیدری فرزند مجتبی(ع) بگو و از پیکر قد کشیده اش پس از شهادت…
کربلا از باب الحوائج 6 ماه، مظلوم ترین مظلوم تاریخ بگو! از علی اصغر(ع) آن طفل شیرخواره ای که آن دم که نوای “هل من ناصر ینصرنی” پدر را شنید خود را از گهواره بیرون پرت کرد تا به یاری پدر غریبش بپیوندد! بگو که چگونه تیر سه شعبه گلوی نازنینش را درید و او را در آغوش پدر شهید کرد…
کربلا بگو: «سقاى تشنه لب‏» یعنی چه؟ آیا عجیب نیست؟ مى‌‏دانم که در حافظه‏‌ات این تصویر مانده است آنجا که سقایى تشنه لب بر لب آب جان به جانان تقدیم کند. از ان لحظه ای بگو که فاطمه زهرا(س) ناله میزد: “وای پسرم!” ازاولین و آخرین باری بگو که قمر بنی هاشم، مولایش را برادر خطاب کرد! از داغ زاده ام البنین (س) بگو که کمر مولا را شکست! از لحظه ای بگو که حسین (ع) دستان بریده عباس (ع) را در آغوش گرفته بود و می بوسید! از آن لحظه ای که آقا به سوی خیمه‌ها رفت و پرچم خیمه عمو را پایین کشید، ناله اهل حرم بلند شد و امیدشان نا امید! حرم…عمو…آب…عطش…!
کربلا بگو آیا یادت هست که خیل خصم سر کبوتر قافله سالار عشق را بر سر نیزه کردند و با خود بردند ولى هنوز دشت پر از نور و صفا بود؟ خیمه‏‌هاى اهل حرم را به آتش کشیدند تا شاید خشم و غضبشان فرونشیند و غافل از اینکه آه طفلان حرم باز آنان را به آتش خواهد کشانید!
کربلا از دل ام المصائب (س) بگو! از حرقه قلب دخت امیرالمونین(ع)! بگو که چگونه آتش گرفته بود و زبانه‏‌هاى جانسوز غم سنگین دل زینب (س) همچنان و پس از سال ها گذر از آن واقعه دل اهل ولاى على (ع) را به درد مى‏‌آورد.کربلا برایم از سخت ترین و عاشقانه ترین خداحافظی تاریخ بگو. آن دم که حسین(ع) برای آخرین بار به خیمه خواهر رفت.
کربلا می دانم درد کشیده و غم دیده ای ولی تو هیچ گاه سوخته آتش فراق مولا نبودی! کربلا تو تازیانه و سیلی نخورده ای!تو غم غربت نچشیده ای! تو سرپرست کاروان یتیمان و رنج کشیده ترین طفلان تاریخ نبودی! ای کربلا امان از دل زینب(س)! امان از دل زینب(س)! امان از دل زینب (س) که چه گذشت بر او!
این ها را من برایت می‌گویم میدانی درشام آن ملعون منحوس طلعت برای رقیه(س) چه هدیه ای فرستاد؟ می دانی…
آه! آه! آه! این ها را ندیدی ولی من طاقت ادامه ندارم! نمی خواهم روضه خوان تو باشم‌ که نه تو تاب شنیدن داری و نه من تاب گفتن!
کربلا تو از روز ازل از خورشید حسین (ع) سوختی و در عزایش خون گریستی، شاید به همین خاطر باشد که انقدر سوزانی و خشک!
ای کربلا تو بزرگ ترین مصیبت تاریخ را کشیده ای. مصیبتی به وسعت زمین و آسمان ها و به پاداش این داغ بزرگ خداوند بر تو منت نهاد و پیکر دردانه اش را در تو جای داد تا مرهم غمت باشد و تو افضل سرزمین های عالم شدی! و تو را با خاک تفوق داد!ای کربلا تو خاک نیستی اگر نه خوردنت مستحب نبود!
کربلا نامت را که بر زبان جارى مى‏‌کنم سیل اشک از دیدگانم جارى مى‏‌شود نمى‏‌دانم و واقعا هم نمى‏‌دانم چه سرى در میان نهفته است در حیرتم که کام جان تو از فرط تشنگى خشک خشک است ولى دل من از دورى روى تو و از زمزمه نام تو به دیدگانم فرمان سیل اشک مى‏‌دهد و…
تو خود بگو چه رازى در این میان نهفته است.
کربلا مدت‌هاست در آرزوى دیدار تو مى‏‌سوزم و مى‏‌سازم
کربلا عطش استشمام بوی سیب وجودم را ذوب می کند
کربلا تو خود عنایتى کن و مرا به آستانت ‏بخوان
کربلا جواب سلامم را بده با هر زبانى که تو را بیشتر رضاست !
و ای کربلا می دانم تو هم مثل ما منتظری! منتظر منتقم خون حسین (ع)!

الهی انشدک بدم المظلوم! الهی انشدک بدم المظلوم! الهی انشدک بدم المظلوم…

عجل لولیک الفرج
عجل لولیک الفرج
عجل لولیک الفرج!

 2 نظر

آماده بودن برای فرج

22 خرداد 1393 توسط کریمی

عصر یک جمعه غمگین دلم گفت: ای کاش
حافظ خسته ز شیراز بیاید بنویسد
که هنوز هم که هنوز است
چرا یوسف گمگشته به شیراز نرسید است…..

ای دائم به جهان منتظر منتظری
گیری از مردم دانا ز ظهورش خبری

روز و شب ذکر زبان تو بود یا مهدی
در فراغش غم دل داری و اشک بصری

فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد
بر در خانه و یا بر در کوی و گذری

ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی
باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟

دیده ای هست تو را قابل دیدار امام
میتوانی تو به خورشید جمالش نگری؟

خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟
لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه وسالم زهمه دارائیت
دارای آنقدر که یک هدیه برایش بخری

گر بپرسد ثمرت چیست تو از طول حیات
داری از بهر ارائه سند مختصری ؟
ور بپرسد عملت چیست ز بگذ شتن عمر
در عملکرد تو باشد عمل معتبری ؟

برده ای نان و غذا بهره مساکین یک شب
یا تو داری ز یتیمان و فقیران خبری ؟

در پی امر به معروف ونهی از منکر
بوده ای بهر محبان ولایت سپری؟

هیچ گه داشته ای بهر ظهور حضرت
ناله نیمه شب و ذکر دعای سحری

آن جنان هست که افسرده و غمگین نشوی
گر بگیرد سمت تو بدهد بر دگری؟

داری آمادگی آن که اگر حضرت خواست
از سر مال جهان بهر خدا در گذری؟

واقفی از عمل خویش تو بیش از دگران
می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟

گر از این جمله که گفتم همه را دارایی
خوش به حال تو که خود ساخته و منتظری

ور از این گفته تو را هست قصوری بیگی
توبه کن بلکه ز محبوب بیابی اثری


شاید آن روز که سهراب نوشت
تا شقایق هست زندگی باید کرد
خبر ی از دل پر درد گل یاس نداشت
باید این طور نوشت: چه شقایق باشد
چه گل پیچک و یاس، جای یک گل خالیست
تا نیاید مهدی زندگی دشوار است
اللهم عجل لولیک الفرج


 3 نظر

روز معلم مبارک

13 اردیبهشت 1393 توسط کریمی

با آمدنت، هیچ تخته سیاهی، دیگر سیاه نبود …
وقتی نور در دست می گرفتی و روشنایی دانش را منتشر میکردی .
خود را سوختی و ما را ساختی.
از لوح کلاس تا لوح وجود،
روسپیدی مان را از تو داریم.
روزت مبارک ؛ معلم عزیزم

ممتاز و نمونه شدن برای یکسال است،

و ماندگار شدن برای یک عمر؛
سلام بر معلمی که هر سال نمونه است و یک عمر ماندگار
معلم عزیزم روزت مبارک که جهانی از نورت مبارک گشته است.

 

 نظر دهید »

عکس

22 آبان 1392 توسط کریمی

 نظر دهید »

كربلا شهريست......

22 آبان 1392 توسط کریمی

كربلا شهريست ای دل شهریارش زینب است                         اعتبارش از حسین و اقتدارش زینب است
نام زیبای حسین حک گشته در دیوان دل                               دل که شد بیت الحسین نقش و نگارش زینب است
شیعه دارد در دلش یکتا کتاب قیمتی                                     ناشرش باشد حسین آموزگارش زینب است
هر که نازد بر کسی زینب بناز
د بر حسین جان زهرا این حسین داروندار زینب است

 نظر دهید »

كربلا شهريست......

22 آبان 1392 توسط کریمی

كربلا شهريست ای دل شهریارش زینب است                         اعتبارش از حسین و اقتدارش زینب است
نام زیبای حسین حک گشته در دیوان دل                               دل که شد بیت الحسین نقش و نگارش زینب است
شیعه دارد در دلش یکتا کتاب قیمتی                                     ناشرش باشد حسین آموزگارش زینب است
هر که نازد بر کسی زینب بناز
د بر حسین جان زهرا این حسین داروندار زینب است

 نظر دهید »

دنیا را از بالا ببینیم

30 اسفند 1391 توسط کریمی

خوب تر که نگاه کنی می توانی جوانه های سبز کم رنگ را ببینی که دارند به زور غلاف خشک و قهوه ای خود را می شکافند تا بیایند و روی شاخه ها بنشینند و با وزش اولین نسیم نوروزی به افتخار خودشان دست بزنند.

ادامه »

 3 نظر

جاده انقلاب

04 بهمن 1391 توسط کریمی

در جاده انقلاب روی یکی از تابلو ها نوشته شده بود،

جاده لغزنده است.

دشمنان مشغول کارند.

ادامه »

 نظر دهید »

بصیرت حسینی

24 آذر 1391 توسط کریمی

د

ر میان حوادثی که در طول تاریخ بشر رخ داده است،هیچ کدام به بر جستگی وپویایی “حرکت بنیادین"عاشورا نبوده است،نحضتی که در منطقه ای محدود، زمانی کوتاه و کاروانی کوچک به وقوع پیوست، اما توانست الگویی عملی برای آزاد مردان و عدالت خواهان جهان ارائه کند.و پیروز مندانه بر تارک تاریخ، جاودانه بماند. به حق باید این واقعه را به دید معجزه نگریست وبه عنوان راهکاری موثر برای مبارزه علیه ظلم و ستم از آن بهره گرفت.این حقیقت تا آن جا پیش می رود که مهاتما گاندی ، مصلح مبارز

ادامه »

 1 نظر

بصیرت حسینی

24 آذر 1391 توسط کریمی

د

ر میان حوادثی که در طول تاریخ بشر رخ داده است،هیچ کدام به بر جستگی وپویایی “حرکت بنیادین"عاشورا نبوده است،نهضتی که در منطقه ای محدود، زمانی کوتاه و کاروانی کوچک به وقوع پیوست، اما توانست الگویی عملی برای آزاد مردان و عدالت خواهان جهان ارائه کند.و پیروز مندانه بر تارک تاریخ، جاودانه بماند. به حق باید این واقعه را به دید معجزه نگریست وبه عنوان راهکاری موثر برای مبارزه علیه ظلم و ستم از آن بهره گرفت.این حقیقت تا آن جا پیش می رود که مهاتما گاندی ، مصلح مبارز

ادامه »

 نظر دهید »

سلام شهر خدا

18 آبان 1391 توسط کریمی

سلام شهر خدا شهر آدم وهابیل            سلام شهر بناهای مرمر وسنگی                 کسی در آینه ی خویش ،دست کم باشم
سلام شهر ابابیل شهر عام الفیل           سلام شهر سیاه وسفید ویکرنگی               وغرق این همه امواج ،بندگی بکنم

ادامه »

 نظر دهید »

آرامش درون

09 آبان 1391 توسط کریمی

*مغز خود را با اندیشه های سالم و امید بخش پر کنید وتفکر مثبت و سازنده برای خود برگزینید.

*به آن چه دارید راضی  وخشنود باشید واز زیاده خواهی بپرهیزید.

*لحظات حال را فرصتی برای زندگی بدانید نه برای احساس نگرانی برای آینده.

*چیزی که موجب نگرانی شود وجود ندارد و اگر تا پایان عمر نگران آینده باشید آینده تغییر نخواهد کرد.

*گذشته پایان یافته ،آینده بوجود نیامده  وآن چه موجود است ودر اختیار ماست تنها لحظه حال است.

*از همه مهمتر این که ،آن چه را موجب خوشحالی شما می شود کشف کنید وآن را انجام دهید.

 1 نظر

نکته

13 مهر 1391 توسط کریمی

ذهن ما به یک قطعه زمین شباهت دارد

ادامه »

 1 نظر

ای تنها....

08 مهر 1391 توسط کریمی

یار من یوسف نیا اینجا کسی یعقوب نیست                          لحظه ای چشمانشان از دوریت مرطوب نیست

ای گل زیبای من از غربتت اشکی نریز                            نازنین اینجا خدا هم پیششان محبوب نیست

گرچه در هر جمعه ای زیبا دعایت می کنند                         بهترینم این دعاها جنسشان مرغوب نیست

 نظر دهید »

ماه مهر

01 مهر 1391 توسط کریمی

مهری که به “مهر” داریم از آن جهت است که یک “آغاز “است.و ما همیشه آغاز ها را دوست داریم و اما به شرطی که انجام خوش وپایان نیک وتداومی شکوهمند و با ارزش و سرشار از تلاش وتجربه داشته باشد."مهر"فرصتی است  تا در سال جدید دانش آموزی خود همراهانی مصمم تر همفکرانی تازه تر اندیشه هایی متعالی تر و شناختی عمیقتر از اسلام ومکتب و جهان معاصر کسب کنیم."مهر"مبارزه با جهل مبارزه با فقر فرهنگی و اسارت فکری و کوشش برای قطع ریشه های وابستگی در اندیشه وفرهنگ وهنر وصنعت وعلوم و…اسلام است که زیر سلطه فکری و نفوذ صنعتی و نظامی دشمن بودن را برای امت مسلمان حرام می داند. درس خواندن تو یک جهاد ومبارزه است.اگر برای خوب دویدن میدان لازم است محیط مدرسه میدان مناسبی برای دویدن و حرکت تکاملی توست.تو باید خودت را برای انقلاب بخواهی نه انقلاب رابرای خود.خودت را برای اسلام بسازی نه اینکه از ساخته های اسلام وانقلاب سهم بطلبی.آنچه مهم است آمیختن دانش به دین است و آنجه لازم وضروری است داشتن"تقوا"و “تعهد"در کنار “تکنیک"و “تخصص"است.داشتن هر یک جدای از دیگری پریدن با یک بال است.مهر وعلاقه مهر را داریم چرا که “مهر"آغاز است.پس….ما هم آغازگر” راه نو"باشیم.

 

 

 

 1 نظر

یک نکته

29 شهریور 1391 توسط کریمی

خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرازمانی که هراس مرگ می دزدد سکوتت را یکی مثل نسیم دشت می گوید کنارت هستم ای تنها…..

 1 نظر

5شهریورروز داروسازی گرامی باد.

05 شهریور 1391 توسط کریمی
 نظر دهید »

تاریخ سجده

03 شهریور 1391 توسط کریمی

پس از آن که خداوند آدم را آفرید به فرشتگان فرمان داد تا برای او سجده کنند همه سجده کردند جز ابلیس

ادامه »

 3 نظر

کوله بارت بربند

18 مرداد 1391 توسط کریمی

کوله بارت بربند!شاید این چند سحر فرصت آخر باشد!که به مقصد برسیم بشناسیم خداوبفهمیم که یک عمر چه غافل بودیم.می شود آسان رفت می شود کاری کرد که رضا باشد او.ای سبکبال در این راه شگرف در دعای سحرت در مناجات خدایی شدنت هرگز از یاد نبر من جا مانده بسی محتاجم.

 6 نظر

روزه

02 مرداد 1391 توسط کریمی

روزه تمرین کلاس زندگی                          درس ایثار و خلوص بندگی

روزه زنجیر هوا گسستن است                    دیو و بت های درون بشکستن است

ماه در خود نگری و کاوشی                       لب فرو بستن  نگفتن  خاموسی

درک مسکین از دل و جان کردن است           زندگی همچون فقیران کردن است

قهرمان صحنه تقوا شدن                             همچو ماهی زنده دریا شدن

ماه میهمان ضیافت بر خدا                          جام بخشش ماه سر شار از عطا

 1 نظر

ماه رمضان

02 مرداد 1391 توسط کریمی

رمضان

ماه رهایی از فرش و پیوند با عرش است که می توان در فضای ملکوتی آن تکثیر شد وبه نور اعلی رسید.

 نظر دهید »

میلاد سه نور

02 تیر 1391 توسط کریمی

سه گل بشکفته با عطر گل یاس              خوشا ریزم به پاشان در و الماس

یکی شاهد یکی عابد یکی عشق              حسین و همرهش سجاد وعباس

 

 2 نظر

جمکران

02 تیر 1391 توسط کریمی

جمکرانآیینه ای از مهر مهتاب است                            جمکران جای پای آفتاب است

امام زمانم!گل نرگس!در کوچه پس کوچه ها ی ا نتظار،دنبال تو می گردم اما اثری از تو نمی یابم .نمی دانم چرا هیچ وقت نتوانستم شما را زیارت کنم،شاید زمانه و کارهای مردمانش چنین توفیقی را از همه گرفته است!ای خورشید زمان!ای مهربان ترین! کاش می شد بیایی ومن صورت ماهت را نظاره کنم!برای ظهور تو ،زود هم دیر است!

 

 1 نظر

یکی از همین روزها

25 خرداد 1391 توسط کریمی

یکی از همین روزها ناگهان

تو می آیی از نور از آسمان

تو می آیی و شب زمین می خورد

و قد می کشد نور در آسمان

قفس با ظهور تو خط می خورد

زمین می شود سهم آزادگان

ادامه »

 5 نظر

یک نکته

24 خرداد 1391 توسط کریمی

ما آمده ایم تا با زندگی کردن قیمت پیدا کنیم نه به هر  قیمتی زندگی کنیم.

 2 نظر

من-تو-ما

21 خرداد 1391 توسط کریمی

بی هم همه گم شدیم پیدا نشدیم

تنها بودیم  فکر تنها نشدیم

سی مرغ یکی شدند وسیمرغ شدند

اندازه مرغی من و تو ما نشدیم

 2 نظر
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

باران انتظار

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • مذهبی
    • اعیاد
    • شهادت
  • مناجات نامه
  • تبریک
  • محرم
  • انتظار

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس